همه چیز

در این وبلاک همه چیز یافت می شود البته نه همه ی همه چیز

همه چیز

در این وبلاک همه چیز یافت می شود البته نه همه ی همه چیز

با سلام

امروز می خواهم نظر سنجی کنم که هرکس چه مطلبی رو دوست داره تا در سایت قرار بدم هر چیز که می خواهید در بخش نظر همین پست بگویید.

با تشکر مدیریت سایت

با سلام
در این سایت من قصد دارم تا آن جا که می شود مطلب بگذارم درباره ی هر چیز امیدوارم خوشتان بیاید .


با تشکر فراوان


جانوران برگزیده سال 

BdT Deutschland Habicht Vogel des Jahres


باز

باز در راس فهرست سازمان‌های زیست‌محیطی قرار گرفته است. این پرنده از راسته شاهین‌سانان دیگر تنها زمانی دیده می‌شود که به شکار مشغول باشد و مدتی در آسمان دور بزند. نسل این پرنده در معرض انقراض است، زیرا انسان به رغم ممنوعیت شکار این حیوان از دهه ۱۹۷۰، باز را دشمن خود می‌داند. سرعت باز هنگام شکار به ۲۹۰ کیلومتر در ساعت می‌رسد و به آسانی می‌تواند تندپروازترین اردک، کبوتر یا کبک را شکار کند.



دریافت
حجم: 3.64 مگابایت
توضیحات: حال شما چجوری دنیا رو عوض می کنید لطفا در بخش نظرات همین فایل بگویید .











داستان دوم : کوهنوردی بود که میخواست به قله بلندی صعود کند . پس از سال ها تمرین و آمادگی ، سفرش را آغاز کرد . به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاً تاریک شد . به جز تاریکی شب هیچ چیز دیده نمیشد . سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند . کوهنورد همانطور که داشت بالا می رفت ، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود ، ناگاه لغزید و با سرعت هرچه تمام تر سقوط کرد .

سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس ، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی اش را به یاد می آورد . داشت فکر می کرد که چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد . در آن لحظات سنگین که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد : خدایا یاری ام کن ! ندایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می خواهی ؟ - نجاتم بده خدای من ! - آیا به من ایمان داری ؟ - آری همیشه به تو ایمان داشته ام - پس آن طناب دور کمرت را پاره کن ! کوهنورد وحشت کرد . پاره شدن طناب یعنی سقوط بی تردید از فراز کیلومتر ها ارتفاع . گفت : خدایا نمیتوانم . خدا گفت : آیا به گفته من ایمان داری ؟ کوهنورد گفت : خدایا نمیتوانم . نمیتوانم . روز بعد گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمین فاصله داشت ........

حالا به نظر شما پند و عبرت این داستان برای کیا صدق می کنه ....؟؟؟


پند (2)

این داستان برای کسانی است که از خدا طلب خیر می کنند . یا بیشتر برای کسانی که از خدا به واسطه قرآن طلب خیر و یاری می کنند . یا به نوعی همان استخاره ... وقتی جوابی مورد دلخواه شخص داده نمی شود به آن گوش نمی دهند و آنچه را که خود میخواهند انجام میدهند . و سرانجان در مسیر و راهی که خود انتخاب کرده اند دچار مشکل میشوند اما باز هم پند نمی گیرند .

و شاید مثل این داستان خیلی وقت ها برای خود ما اتفاق افتاده اما باز هم پند نمیگیریم .

فردا منتظر پند شماره 3 باشید .




روز ها می گذشت اما گنجشک با خدا هیچ نمی گفت ، هر بار فرشتگان سراغش را می گرفتند خدا می گفت می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که درد هایش را در خود نگه میدارد و سرانجام روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ، اما باز هم هیچ نگفتتا خدا لب به سخن گشود : "با من بگو از آنچه در سینه تو سنگینی می کند " . گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هام بود و سر پناه بی کسی ام .
اما تو با توفانی بی موقع آن را از من گرفتی ! آن لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود ؟ ناگاه سنگینی بغضی راه بر کلامش بست . سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند .
خدا گفت : ماری در لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پر گشودی . گنجشک اما خیره در خدایی و وسعت پناه او مانده بود . خدا گفت و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخواستی .
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فروریخت . صدای گریه اش ملکوت خدا را پر کرد .
پند : گاهی اوقات اتفاقات ناخواسته سبب رنجش ما میشود ، آیا تا به حال به دنبال اتفاق بوده ایم . شاید مصلحتی در آن نحفنه باشد و شاید خیری . پس برای بعضی از خواسته ها و آرزوهیمان اصرار نورزیم شاید این خواسته در آینده ای نچندان دور تبعات نا خوشایندی را برای ما در پی داشته باشد ...



حتما شعر (زاغکی قالب پنیری دید به دهان بر گرفت و زود پرید) رو خوندید !

در این بخش ورژن جدیدی از این داستان رو براتون آماده کردیم

داستان از این قرار هستش که آقا روباهه نتونسته کلاغ رو راضی کنه !

پس نتیجه میگیره که از روش های جدید استفاده کنه !

این قسمت شامل 9 عکس هست که خیلی جالب و دیدنی داستان رو به تصویر کشیده

پیشنهاد میکنم از دستش ندید.



//bayanbox.ir/view/5062824084929685908/Robah-Zagh-RadsMs02.jpg










دریافت
حجم: 103 کیلوبایت
توضیحات: این یک برنامه ی جالب یرای اندروید است .

برانامه ای برای هک بازی های اندوروید

امیدوارم خوشتان بیاید .